۩ داغ شقایق ۩
محرم دوباره اومد و امروز،هفتم محرم و باز عزای حسین و این چه شور است... ☼
دلم میخواد بیشتر در موردش بنویسم و دست به قلم شم،ولی نمیدونم چه بنویسم چونکه همه چی در مورد حسین و یاران حسین همه به خوبی میدونند و همه از من بهتر وارد هستند....
خوب...این روزها رو به شما عزیزان توصیه می کنم که گناهان خودمونو از خدا طلب بخشش کنیم...
این محرم رو از دست ندهید و همچنان اونو از یکی از محرم های مهم عمرتان تلقی کنید...
برای شما از خداوند متعال آرزوی موفقیت و سعادت اخروی می کنم.
آرامش
ای خواهشی که خواستنی تر ز پاسخی
با چون تو پرسشی چه نیازی جواب را؟
احوال پرسی
گفت: احوالت چطور است؟
گفتمش: عالی است
مثل حال گل!
حال گل در چنگ چنگیز مغول!
قیصر امین پور
بیرون نمی توان کرد الا به روزگاران
دلم هوای زاهد را کرده است. زاهدی که همنشین من در میخانه ای بود. بوسه حرام بود و باده حلال. زاهد باده می نوشید و ساقی بر سجاده سجودی ریایی داشت.
ماههاست که زاهد ترک دیار کرده، هرجا که هست باده اش به جام و دنیایش به کام...................... ☺
شئ
خسته ام؟ نه! فقط کمی مانده تا روح از بدنم جدا شود. کتابها محاصره ام کرده اند. بوسه ماه هاست که از من دور است و آغوشی گرم دیگر میزبانم نیست.
ترانه های گذشته را که می شنوم بغضی غریب گلویم را می فشارد، بی سپیده ترین روزها را پشت سر می گذارم و بی مهتاب ترین شبها را به صبح می رسانم.
دیگر نمی خواهم قرص کامل ماه را در آغوش کشم و از ناتوانی فریادم دیگر به آسمان نمی رود. آسمان پر ستاره ی کویر هفته هاست که نگاهم را کم دارد و باز هم صبوری می کند. آخر صبوری می کند تا نگاه کدام دختر سرزمین مادری ام به میهمانی اش رود؟ کدام دخترک می تواند از شوق دستهایش را برای در آغوش کشیدن ماه به آسمان پیوند زند؟
ولی ... ولی روزی که دور نیست، روزی که آسمان بر من ستاره می بارد و باد دورترین شکوفه ها را برای گیسوانم هدیه می آورد با ماه هم آغوش می شوم. مهتاب همرنگ دانه های اشک من می شود و ماه از بوسه باران من گلگون می گردد. ستاره می زایم و سپیده می پوشم.
روزی که دور نیست بانوی من ماه است و من مرد ماه بی نیاز از بوسه و باده.
